داستانی از جنگ، عشق و امید که برنده جایزه ادگار ۲۰۱۷ شدهاست.
داستان در آمستردام و در سال ۱۹۴۳ میگذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل کالاهای بازار سیاه به مشتریهایش میگذراند و شبها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش آلمانیها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری میکند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونیاش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او درخواست کمک میکند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را میشنود، بسیار شوکه و شگفتزده میشود.
خانم جانسن میخواهد نوجوانی یهودی را پیدا کند که در خانهاش مخفی شدهبود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شدهاست. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خطرناکی ندارد، اما او درنهایت، وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجرجوییها میشود که او را به قلب مقاومت علیه نازیها میکشاند، چشمانش را روی بیرحمی و ستمهای جنگ باز کرده و او را وادار می سازد که هر طور شده کاری بکند.
مونیکا هسی، نویسندهی آمریکایی، آثار فوق العاده موفقی در کارنامهی هنری خود دارد. او برای روزنامهی واشنگتنپست، مطلب مینویسد و مانند داستاننویسی، در این حرفه هم موفقیتهای ارزشمندی کسب کردهاست.
لئو یک روح خانگی مهربان است. اماوقتی خانواده ای به خانه اش اسباب کشی می کنند و از ترس سعی می کنند از شرش خلاص شوند، او خانه اش را ترک می کند و به شهر می رود تا دوستی پیدا کند …
کتاب لئو داستان جذاب و تاثیرگذاری است دربارهی دوستی و پذیرش دیگری. داستانی که بهسادگی همراه با تصاویر جذاب و خلاقانه، توانسته است مفاهیم عمیقی چون وفاداری، محبت، تخیل و صداقت را مطرح میکند.
این کتاب که توانست در همان دو هفته نخست بیش از دو میلیون نسخه فروش داشته باشد و عنوان پرفروشترین کتاب سال را نصیب خود کند، به شرح خاطرات میشل اوباما، همسر باراک اوباما، میپردازد.
«شدن» روایتی از زندگی شخصی خانم اوباما قبل و بعد از ورود به کاخ سفید است. او اولین بانوی اولِ آمریکاییِ آفریقاییتبار بود و شوهرش اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا محسوب میشود.
میشل اوباما با استفاده از شیوهای روایی و عمیق' خواننده را به دنیای خود دعوت میکند و تجربیاتی را بیان میکند که شخصیت او را از دوران کودکی در منطقهای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که به بانوی اول امریکا گردید، شکل میدهد. این کتاب شرحی است از موفقیتها و ناکامیهای او در زندگی شخصی و عمومی. او در این کتاب به مشکلات ازدواجش ازجمله سقطجنین اشاره میکند و میگوید چگونه پس از دو بار بارداریِ ناکام، عاقبت، با لقاح مصنوعی موفق شد بچهدار شود.
میشل رابینسون اوباما (1964) از سال 2009 تا 2017 بانوی اول امریکا بود. او فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه پرینستون و هاروارد است و مدتها به کار وکالت پرداخته است. وی هماکنون با همسرش باراک اوباما و دو دخترش مالیا و ساشا در واشنگتن زندگی میکند.
- این کتاب برنامه آموزشی مدونی دارد که در تمام صفحات کتاب شما را همراهی می کند.
- یک مشاور تخصصی ریاضی است که به شما می گوید این درس را چگونه بخوانید تا موفق شوید.
- برای کسانی که به هر دلیل در ریاضی به مشکل خوره اند، یک فرصت طلایی می دهد تا "دوباره به بازی برگردند".
- یک کتاب کم حجم و پر کالری.
- این کتاب دوست خوب و دانایی است که قول می دهد" هایپر تست" هایش حتی از توقع شما هم بالاتر باشند.
- برای سوالات دشوارش ویدئوی آموزشی دارد.(مقدمه را بخوانید).
کتاب آخرین دختر؛ سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) به قلم نادیا مراد و جنا کراجسکی، روایت فراز و نشیب زندگی دختری است که توانسته از چنگ داعش جان سالم به در برد.
نادیا مراد (Nadia Murad) در کتاب آخرین دختر (The last girl) سرگذشت خود را از قبل از دوران اسارت، سختیها و رنجهایی که در زمان اسارت متحمل شده و چگونگی رهاییاش از داعش را روایت میکند.
جنا کراجسکی (Jenna Krajeski) روزنامهنگار نیویورکی، که بیشاز یک دهه تجربۀ زندگی و گزارش در خاورمیانه را دارد نیز همراه نادیا به روایت سرگذشت او میپردازد. موضوعات داستانهای او شامل استخدام زنان در نیروهای مسلح چریکی کردها، احتمال استقلال کردها از عراق و اعتراضات ضد دولتی در ترکیه میشود.
نادیا در یک روستای کوچک در شمال عراق متولد و بزرگ شده است. زمانی که او، فقط بیست و یک سال داشت در حالیکه رویای معلم تاریخ شدن و یا باز کردن یک سالن آرایشی را در سر میپروراند، شبه نظامیان خلافت اسلامی مردم روستای او را قتل عام کردند؛ مردانی را که اسلام را نمیپذیرفتند و زنان مسن را که نمیتوانستند از آنها به عنوان برده جنسی استفاده کنند، تیر باران کردند. شش تن از برادران نادیا و کمی بعد، مادرش را کشتند و جسدهای آنها را در گورهای دسته جمعی انداختند.
همراه با هزاران دختر ایزدی دیگر در بازار برده فروشی داعش خرید و فروش شد. چندین شبه نظامی نادیا را به اسارت گرفتند و بارها مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت. او در نهایت موفق شد از طریق خیابانهای موصل فرار کند و در خانه یک خانواده مسلمان اهل تسنن پناه بگیرد.
نادیا اکنون فعال حقوق بشر و برندۀ جایزۀ نوبل صلح است. او دریافت کنندۀ جایزۀ حقوق بشر و اسلاو هاول و جایزۀ ساخاروف و اولین سفیر حسن نیت سازمان ملل در راستای ارج نهادن به بازماندگان قاچاق انسان است. علاوه بر همکاری با یزدا - سازمان حقوق ایزدیها - او در حال حاضر در تلاش است تا خلافت اسلامی را به اتهام نسلکشی و جنایت علیه بشریت به پای میز محاکمۀ دادگاه جنایی بینالمللی بکشد. او همچنین بنیانگذار طرح ابتکاری نادیاست - برنامهای که برای کمک به بازماندگان نسلکشی و قاچاق انسان جهت التیام و بازسازی جوامع خود تخصیص یافته است.
سرگذشت او به عنوان شاهدی است بر وحشیگری خلافت اسلامی، نجات یافتهای از تجاوز و یک پناهنده و یک ایزدی که جهان را مجبور ساخته به یک نسلکشی در حال وقوع توجه کنند. این اثر یک گواهی است که میل قدرتمند انسان به بقا را نشان میدهد و یک فراخوان برای دادخواهی است.
در بخشی از کتاب آخرین دختر میخوانیم:
مادرم در یکی از کامیونهای آخر بود. هرگز حال و روزش را در آن لحظه فراموش نمیکنم. باد روسری سفیدش را از سرش انداخته بود و موهای مشکی او که معمولاً فرق وسط بودند آشفته و به هم ریخته شده بودند. روسریاش فقط دهان و بینیاش را پوشانده بود. لباسهای سفیدش گردوخاکی شده بودند.
وقتی داشت پیاده میشد یک لحظه تلو تلو خورد. یکی از شبه نظامیان بر سرش فریاد کشید و گفت: «راه بیفت.» سپس او را به سمت باغ کشید و به او و سایر زنان مسنتر که نمیتوانستند سریع راه بروند خندید. مادرم از درهای ورودی وارد شد و گیج و مبهوت به سمت ما راه افتاد. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند، نشست و سرش را روی دامن من گذاشت؛ مادرم هرگز درمقابل مردان دراز نمیکشید.
یکی از شبه نظامیان با چکش به در بستۀ مؤسسه زد و آن را به زور باز کرد؛ سپس به ما دستور داد به داخل برویم. او گفت: «اول روسریهاتون رو دربیارید و بگذارید کنار در.»
هر کاری گفت انجام دادیم. با سرهای برهنه، شبه نظامیان به ما با دقت بیشتری نگاه میکردند؛ سپس ما را به داخل فرستادند. زمانیکه زنان با کامیونهای پر به در ورودی مؤسسه رسیدند کپۀ روسریها بزرگتر شد-روسریهایی رنگارنگ از جنس یک پارچۀ سنتی شل بافت سفید که بیشتر زنان جوان ایزدی میپسندیدند.
کودکان به دامن مادران خود چسبیده بودند و چشمهای زنان جوان به خاطر از دست دادن همسرانشان از گریه قرمز شده بود. هنگامی که خورشید تقریباً غروب کرد و کامیونها توقف کردند، یک شبه نظامی که خودش موهای بلندش را تقریباً با یک روسری سفید پوشانده بود، با سر لولۀ تفنگش به کپۀ روسریها سقلمه زد و خندید. به ما گفت: «همین روسریها رو به خودتون دویست و پنجاه دینار میفروشم.» او میدانست که پول ناچیزی، حدود بیست سنت آمریکایی، است و اینکه ما اصلاً پولی نداریم.
از پرفروشترین رمانهای ایرانی. داستان زندگی دختری که بنابه تصمیم والدینش ازدواج میکند، خیلی زود شکست میخورد و... خدایا چقدر نفهم و کودن بودم که درک نمیکردم. حس حسادت زنانه کجا و غیرت و تعصب مردانه کجا! حتی مهلت نشد چشمهایش را ببینم، سیلیاش چنان سخت و محکم و آنی، مثل برِ توی صورتم خورد که هیچ چیز ندیدم. پسر یا دختر کدام مقصرند؟ و آیا این پرسش از ریشه اشتباه نیست؟ پسر جوانی تحصیل کرده است، زندگی اجتماعی موفقی دارد و رفتارهایش توسط هر دو خانواده تأیید میشود. دختر اما بیتجربه است، از پشت میز مدرسه و از بازی کودکانه به جایی پرتاب شده است که نمیشناسدش و بزرگترها زندگی زناشوییاش میخوانند. همه چیز علیه دختر است. نویسنده اما به یاری سطرهای نانوشتهاش چیز دیگری را به تصویر میکشد. سپیدخوانیها از به مسلخ بردن یک قربانی حکایت میکنند. نازی صفوی، ٣٨ سال دارد، ذاتاً نویسنده است و در آثارش بیش از هر چیز به زنان میپردازد. به زنان و آزادیهای بدیهی اما به کسوت آرزو درآمدهشان.
نکات خط به خط کتاب درسی
بررسی خط به خط کتاب درسی
تست ها و پرسش های متناسب با درس
آن روز اصلاً مثل همیشه نبود!
پرنده ها خوشحال نبودند، آسمان قشنگ نبود
و مهم تر از همه این که کوکی هم اصلاً خوشحال نبود.
او فقط به یک چیز فکر می کرد،
من اصلاً از این گوش ها خوشم نمی آید.
فهرست مطالب:
فصل 1 مقدمه
فصل 2 مسيرهاي پيامدهي درونسلولي
فصل 3 هورمون رشد و سوماتومدينها
فصل 4 غدهي تيروئيد
فصل 5 همئوستاز کلسيم
فصل 6 هورمونهاي غدهي فوق کليوي (مدولا و کورتکس)
فصل 7 دستگاه گوارش
فصل 8 غدهي آندوکرين پانکراس و تنظيم متابوليسم کربوهيدرات
فصل 9 غدد جنسي
فصل 10 فرايند پيري (Aging)
فصل 11 آپوپتوز
نکات کتاب درسی
بررسی خط به خط کتاب درسی
تست ها و پرسش های متناسب با درس