رمان همسر مسافر زمان، یک داستان عاشقانه ی سرگرم کننده و اغلب گزنده با پیچ و خمی جذاب است: اگر یکی از طرفین قادر به حرکت در زمان باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این رمان بسیار بدیع و خلاقانه، به سوالاتی درباره ی زندگی، عشق و تأثیر زمان بر روابط می پردازد. کلر، دختری زیبا و باهوش است که در رشته ی هنر تحصیل می کند و هنری، کتابداری ماجراجوست. این دو، یکدیگر را از زمانی که کلر، 6 ساله و هنری، 36 ساله بود، می شناسند و در زمان بیست و سه سالگی کلر و سی و یک سالگی هنری، با هم ازدواج می کنند. غیرممکن به نظر می رسد اما حقیقت دارد، چراکه هنری یکی از اولین کسانی است که دچار اختلال تغییر مکان و زمان شده است؛ به طوری که ساعت ژنتیکی بدنش به صورت تصادفی تنظیم مجدد شده و او ناگهان خود را در مکان و زمانی دیگر در گذشته و آینده می یابد. ناپدید شدن های او خود به خود و غیرقابل پیش بینی است و مشکلات عجیبی بر سر راه داستان عاشقانه ی نامتداول کلر و هنری ایجاد می کند. این موضوع که تلاش آن ها برای داشتن یک زندگی مشترک عادی را چیزی غیرقابل پیشگیری و غیرقابل کنترل تهدید می کند، داستان این دو نفر را بسیار تکان دهنده و فراموش نشدنی ساخته است.
باد با دمی گزنده مينالد و زوزه ميکشد. صاعقه ميغرد و فرياد ميکشد. خشم نيرويي محرک در دشت سنگ درخشان است. حتي سايهها هم ترسيدهاند.
در قلب دشت، دژ خاکستري عظيمي، ناشناخته و کهنتر از هر خاطرهي نگاشته شده، سر به فلککشيده است. برجي باستاني روي شيارِ ايجادشده در دشت واژگون شده است. از درون دژ صداي کوبهاي بم، مهيب و شمرده همچون تپيدن قلب دنيايي خفته، سکوت کهن را درهم ميشکند.
مرگ ابديت است. ابديت سنگ است. سنگ سکوت است.
سنگ ناطق نيست اما سنگ به ياد ميآورد.
و اين چنين واپسين جنبش سنگ درخشان آغاز گرديد...